براے امیـــــرحسین♡امیـــــرعباس

شیرین زبونی های امیرحسین وامیرعباس

مامان:امیرحسین مامانو دوست داری؟ امیرحسین:آیه مامان:امیرعباس مامانو چندتا دوست داری؟ امیرعباس: دوتا مامان:امیرحسین بابا چی بخره برات؟ امیرحسین بَدَدَ (بستنی) مامان:امیرعباس به بابا بگو دوستت دارم... امیرعباس:بابا دودَ امیرحسین توخونه وسایلهارو به من نشون میدی و کنجکاوی که چی هستن که میگی مامان این چیه؟ مامان:گل_مبل_میز_و....خیلی چیزارو ازم میپرسی یه روز که تلوزیون روشن بود یه مولا حرف میزد توازم پرسیدی چیه منظورت این بود که کیه منم گفتم مولا تو خندیدی و گفتی بولا پسرای گلم چندتا از کلمه هارو یادگرفتید و همه روهم خوووووووووووب میشناسید ولی به آقا میگید قاقا عزیز    عمه      خاله رو میگید ...
31 خرداد 1396

این امید را دوست دارم...

زمانهایی هست که نمیخواهید عقربه های ساعت حرکت کنند!! نمیخواهیدروزهابه سرعت بگذرد!! ودلتان میخواهد زمان درلحظه متوقف شود! این است حال و روز این روزهای من... بله این روزها دلبندم هرروزوهرلحظه بامن هستید واین عطر وجودتان است که مرالبریزمیکند لبریزازبودن وماندن،ماندنی با عشق وامید امیدی زیبا به همراه ترسیم رویایی نه چندان دور ازدسترس این امیـــــد را دوست دارم... که باعث زنده ماندنم میشود پسرای عزیزم به خودمیبالم که فرزندانی چون شمادارم ازخدای خویش بیش از همیشه سپاسگذار وجودنازنینتان هستم همیشه باشید... همینقدر نزدیک... همینطور مهربان... همین اندازه ستودنی... ...
30 خرداد 1396

زندگانی من..

پسرای گلم امیرحسین وامیر عباس زندگیای من این روزا با جون ودل براتون مینویسم چون اینجا بهترین وبلاگ چون سراسر عشقه و بس... مهربونای من ممنونم که لحظه هامو با وجودتان زیباترکردید ممنون که پاتو زندگی من گذاشتید و رنگ تازه ای به زندگیمون دادید... هروقت که نگاه به چهره پاک ومعصومتان میکنم خدارو باتمام وجودم هزاران بار شکر میکنم. شما بتازگی چندتا کلمه هایی رو یادگرفتید وقتی میپرسم امیرحسین مامانو دوست داری؟میگی آیه یعنی آره وامیرعباسم پسرکوچولوی نانازی من توهم میگی آیه من دلم غنج میره و بوسه بارونتون میکنم. باوجودشماگل پسرای گلم خوشبخت ترین مادردنیام... ...
28 خرداد 1396

شب قدر۱۳۹۶

رمضا ن به قدر تزدیک میشود... شبهای قدر فرصت میوه چینی اند! وما... برداشت میکنیم هرآنچه رادریکسال درزمین قلبمان کاشته ایم خداجان عمریکساله ام رابراندازمیکنم.هیچ نقطه ی روشنی برای دریافت کرامتت نمیبینم. اما... مهربانی یکساله ی توراکه مرور میکنم، دلم به لیلة القدر این رمضان نیزقرص میشود سالهاست که رسم میان ومنوتو همین بوده من...یکسال...راخراب کرده ام وتو...سال بعدرانیکوترین تقدیرنوشته ای. چه رازی هست میان توواسم"رحمانت"... که ازهرچه بگذری مهربان پاشیدن رو بربندگانت رها نمیکنی؟ سیاه دل ترازهمیشه... وشکسته ترازهرسال... چشم براه لیلة القدرنشسته ام امایقین دارم که سهم عظیمی ازعـــــ♡ــــــشق رابرای کنار گذاشته ای ...
25 خرداد 1396

ماه رمضان۹۶

امروز ۱۵ماه رمضانه و منو بابایی روزه میگیریم. اولین سحری که بیدارشده بودیم امیرحسین توهم بیدار شدی و اومدی کنار منو بابایی سحری خوردی. چهارمین سحری هم امیرعباس بیدارشدی واومدی باما سحری خوردی. امروز۱۰خرداد تولد۲۵سالگی منه بابایی هم دستش درد نکنه کیک خریده بود و یه تولد۴نفری گرفتیم چندروز پیش که تعطیلات بود با بابا تصمیم گرفتیم که بریم شهرستان قوزلو چون تو فصل بهار خخخخیلی باصفاس اونجا هواشم خنکه قبل رفتن خونه آقاجون اینا افطاری وشام دعوت بودیم همه دایی ها وخاله جون ایناهم دعوت بودن شما با پسردایی ها ودختردایی کلی بازی کردید قراربود بعداز شام راه بیافتیم بریم شهرستان ولی بابا گفت خیییلی خوابم میاد بمونه صبح میریم. صبح ساعت...
20 خرداد 1396

اساس کشی

پسرای گلم سلام قراره که ازتا چند روز دیگه اساس کشی کنیم ومن کلی کاردارم. یکم طول کشید یه خونه خوب و باب دلم رو پیدا کنیم وتواین مدت کم کم وسایلهارو جمع وجور میکردم و بسته بندی میکردم با شیطنتهایی که شما دارید یکم برام سخت بود و این کارم رو میذاشتم موقعی که شما روزا ۲ساعتی که خواب هستید انجام میدادم. خلاصه اینکه خونه باب دلم رو پیداکردیم و قلنامه نوشتیم.  رفتیم شهرستان جشن دختردایی من بود پسرای گلم شما اونجا فقط توحیاط بازی میکردید اونم چه بازییییییی خاک بازیییی کاری به کارتون نداشتم خب دوست داشتید دیگه کلی کیف کردیدآآآآا جشن هم خیلی خوش گذشت بعداز جشن برگشتیم خونه من باز دوباره شروع کردم جمع کردن وسایلها ت...
5 خرداد 1396
1